چرا امام علی سکوت کرد!
چند روز پیش یکی از دوستان خوبم شبهاتی رو از طریق کانال تلگرامی ضد دینی برایم ارسال کرد که احساس کردم به مناسبت ایام رجب بد نیست جواب این متن رو در وبلاگ قرار بدم...
قَالَ فَعَلْتُهَآ إِذاً وَ أَنَاْ مِنَ الضَّآلّینَ* فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِى رَبّى حُکْماً وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُرْسَلِینَ (شعراء، 20- 21)
(موسى) گفت: آن (قتل) را زمانى انجام دادم که از سرگشتگان بودم. و چون از شما ترسیدم از نزد شما گریختم، سپس پروردگارم به من حکمت (و دانش) بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.
از امیرالمؤمنین على علیه السلام پرسیدند: چرا بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله حقّ خود را با شمشیر نگرفتید، و چرا همان گونه که با طلحه و زبیر و معاویه جنگ کردید با خلفاى پیش از خود جنگ نکردید؟ حضرت فرمود: گاهى سکوت لازم است. مگر ابراهیم به مردم نفرمود:
من از شما کناره مىگیرم: «و اعتزلُکم و ما تَدعون من دون اللّه» (مریم، 48)
مگر هارون نفرمود: «انّ القوم استضعَفونى و کادوا یَقتلونَنى» (اعراف، 150)
مردم مرا به ضعف کشاندند و نزدیک بود مرا بکشند؟
مگر یوسف نفرمود: «ربّ السِجنُ احبّ الىّ» (یوسف،33)
پروردگارا! زندان براى من بهتر از استجابت تقاضاى آنهاست؟ مگر پیامبر اکرم در غار نرفت و من جاى او نخوابیدم؟ مگر موسى نفرمود: «ففَررتُ منکم لما خِفتکم» همین که ترسیدم فرار کردم، و مگر حضرت لوط علیه السلام در برابر تقاضاى گنهکاران نفرمود: «لو انّ لى بکم قُوّة او آوى الى رُکنٍ شدید» (هود،83)
اى کاش قدرتى داشتم (تا شما را از این عمل ننگین باز مىداشتم) و یا به جایگاه محکم و أمن پناه مىبردم (و از شرّ شما درامان بودم). (تفسیر نورالثقلین)
بنابراین سایر اولیاى خدا نیز گاهى در شرایطى مجبور به سکوت و انزوا مىشدند.
مأخذ:قرائتی، محسن، پرتوى از نور، ص: 213