به لباس بهلول عیب نگیر [داستان]
سلام، قصد دارم یک داستان فوقالعاده تکراری و کسل کنده برای شما نقل کنم، اما با یک نکتهی مهم...
روزی بهلول به مجلس بزرگ شهر یعنی شالولخان دعوت شد، بهلول با لباس سادهای به مجلس رفت خدمتکاران او را نشناختند، مانع ورود او شدند، بهلول که فهمیده بود قضیه از چه قرار است، رفت و لباسش را عوض کرد، و با لباسی فاخر وارد مجلس شد....
نکته: بهلول عوض نشده بود، لباسش عوض شد.
در فضای سیاسی هم ماجرا عیناً همین است...
یک جریان فکریای هست که ادعا داره طرفدار اصلاحاته، این جریان فکری هر بار با یک لباس ظاهر میشه، مثلا یک مرتبه در لباس آقای بنیصدر، دفعهی بعد در لباس آقای هاشمی، بعد خاتمی یک بار هم در لباس موسوی، یک بار هم روحانی، احتمالا دفعه بعد هم در لباس جهانگیری یا عارف...
کسی که دربان و خادم ملت هست نباید فریب لباس رو بخورد بلکه باید به افکار توجه داشته باشد
مثلا تمام اینها البته هر بار با یک مدل صدا میگویند: چرا باید با آمریکا دشمنی کنیم؟! چرا مرگ بر میگوئیم؟! چرا سپاه باید قدرت داشته باشه؟! و کلی چرای دیگه...
همونطور که گفتم همه اینها یک چیز میگن ولی یک بار با صدای بنیصدر یکبار با صدای موسوی، باردیگر با صدای خاتمی و ...
[اگر جوابشم میخواهید در بخش نظرات بفرمائید تا براتون بنویسم.]
به هرحال، ما وظیفه داریم گفتمان و تفکر ضدّ انقلابی را نقد کنیم نه اشخاص را ، اگر به جای نقد افکار به نقد اشخاص پرداختیم دورهی بعد هم یکی دیگه میشه لباس همین تفکر و چطور در طول این چهل سال انقلاب رو لجن مالی کردند، بازهم ادامه خواهند داد تا کلا مردم از هر چی انقلاب و صاحب انقلابِ بیزار بشن، این هدف در حال پیگیری توسط جریان فکری اصلاحات و دار و دستهاش هست.